☆Scenario☆

وقتی شب دیر میان خونه و میبینن بچتونو بغل کردی(۷ماهه)خوابیدید



نامجون:قربون صدقه میره و میاد کنارتون می‌خوابه
----
جین:*تو ذهنش*زن و بچه هندسام خودمن *لبخند
----
یونگی:*بچرو میبره قهوارش و میاد از پشت بغلت میکنه
----
هوسوک:خیلی ذوق میکنه و میاد کلی بوستون میکنه و میخوابه
----
جیمین:یه بوسه از پیشونی تو و بچتون میکنه و بخاطر اینکه شمارو داره خدارو شکر میکنه
----
تهیونگ:لبای تو و سر بچتون میبوسه و بچرو میزاره تو قواره و میاد از پشت بغلت میکنه و میگه:بهترین همسر و مامان دنیا....شبت بخیر
----
جونکوک:اخخ....خرگوش کوچولو...قرار نبود جای منو بگیریا...همینجوریشم چند روز از زنم دور بودم...


نظرتون؟
دیدگاه ها (۰)

اهم....باز قراره شروع بشه😔

یه ایده چند پارتی تهکوک به سرم زد....از یه کتاب ایده گرفتم.....

🫀🎉생일축하해요 한지송 오빠🎉🫀

مکالمه خیلی مفید منو رفیقم:

وقتی از کمپانی بر میگردند میبینن با بچتون تو بغل هم

سناریو وقتی نصف شب از کمپانی میان و میبینن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط